جدول جو
جدول جو

معنی گره مند - جستجوی لغت در جدول جو

گره مند
دارای گره گره دار گره ناک: در حلقه رشته گره مند زندانی بند گشته بی بند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گره بند
تصویر گره بند
آنکه گره ببندد، تکمه، برای مثال نقاب گل کشید و زلف سنبل / گره بند قبای غنچه وا کرد (حافظ - ۲۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
آنکه از کسی شکایتی دارد، شکوه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریه مند
تصویر گریه مند
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، گریه ناک، گرینده، اشک بار، اشک باران، اشک ریز، باکی، گریه گر، اشک فشان
فرهنگ فارسی عمید
دارای فر خداوند فره شکوهمند: بسی خواندند آن زمان آفرین بدان فره مند آفتاب زمین (گشتاسب)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در امری پدید آرد مقابل گره گشا، تکمه دگمه گره: نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبال غنچه وا کرد. (حافظ)، کمر بند شلوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
آنکه از کسی شکایت دارد
فرهنگ لغت هوشیار
گریان اشک ریز: بمکتب جگر گوشگان گریه مند غلامان به بازار و کوهرزه خند. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فره مند
تصویر فره مند
((فَ رَّ. مَ))
دارای فر، شکوهمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
((~. مَ))
دارای گله و شکایت، دارای آمادگی برای گله کردن
فرهنگ فارسی معین
चिड़चिड़ा
دیکشنری فارسی به هندی
หงุดหงิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بهره مند
تصویر بهره مند
مستفیض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گواه مند
تصویر گواه مند
مستند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزه مند
تصویر بزه مند
ملامت پذیر، گنهکار، مجرم، اثیم، خطاکار
فرهنگ لغت هوشیار